رمان جونگ کوک{ زندگی دوباره} پارت ۳۶

×توی دشت بزرگی بودم همه جا پر از گل های رنگارنگ بود صدای نغمه پرندگان خیلی جذابش می‌کرد که صدای زنی گوشم رو نوازش کرد
× چقدر صداش شبیه مادرمه
مادر ات: خودمم ات
× مامان خودتییی( گریه)
مامان ات: دخترم گریه نکن
× مامان کجا بودی چرا رفتی
مامان ات: دخترم باید برم
× نه مامان خواهش میکنم مامااانننننننن......
( از خواب پرید) نفس نفس
٪ خانم بلند شین
×  تو کی هستی
٪ سوهی هستم
× مامانم مامانم کجاست
٪ مامانت اینجا نیست
× تو اینجا چیکار میکنی
٪ ارباب گفتند بیدارتون کنم
× چیکار داره
٪ نمی دونم.
× گمشو بیرون
٪ دختره اشغا.....
× چیزی گفتی ( داد)
٪ نه خانم
× گمشو
٪ چشم
× دختره اشغال هیچ وقت یادم نمیره چیکار کرد هیچ وقت نمیبخشمش از تخت اومدم پایین به سمت حموم رفتم تا یک دوش یک ربه بگیرم تا خستگیم از تنم در بره به سمت حموم رفتم وان رو پر کردم و اون تو دراز کشیدم یک ربع داخل بودم از حموم اومدم بیرون لباسم رو پوشیدم موهامو خشک کردم به سمت اتاق کوک رفتم تا ببینم چیکار داره اصلا دوست ندارم باهاش حتا یک کلمه حرف بزنم بدون در زدن وارد اتاق شدم که فقدر یک شلوار به پاش بود بالا تنش لخت بود سریع چشمام رو گرفتم
_ چیه( پوزخند )
× لباس بپوش
_ تو که همه جامو دیدی
× چی میگی لباس بپوش( گوجه شده)
_ وای خجالت کشیدنش رو ( خنده)
× چیکارم داشتی
_ بیا بشین رو پام
× برو بابا من رو پا تو نمیام
_ میدونی ات اگه سرپیچی کنی بعد میشه برات( داد)
× با دادی که زد ترسیدم سریع رفتم جلو ولی ننشستم رو پاش که دستم رو کشید رو پاش نشستم خیلی خجالت کشیدم که یک دفعه ...


ادامه دارد🌠😍


ادامه دارد ممنون از حمایت هاتون آقا شرمنده دیر گذاشتم دیشب یک چیزی خریدم که رو نمایی میکنم خیلی خفنه تو کامنت ها حدس بزنید تنکیو بای بای💗🎀🥲
دیدگاه ها (۲۶)

رمان جونگ کوک { زندگی دوباره } پارت ۳۷

رمان جونگ کوک{ زندگی دوباره } پارت ۳۸

سلام بچه ها حالتون چطوره راستش درباره یک موضوع میخوام باهاتو...

معرفی میکنم فرشته کوچولوم :https://wisgoon.com/vrdvil

رمان عشق و نفرت پارت ۱ویو ات: من با خوانوادم بحسم شد بعد به ...

رمان { برادر ناتنی} پارت ۱۴

رمان جونکوک ( عمارت ارباب )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط